بهشت یک مکان نیست بهشت یک زمان نیست بهشت یعنی کامل شدن

آنچه که میتوانی ببینی محدود است با ادراک خود بنگر آنچه را که آموخته ای بشناس

بهشت یک مکان نیست بهشت یک زمان نیست بهشت یعنی کامل شدن

آنچه که میتوانی ببینی محدود است با ادراک خود بنگر آنچه را که آموخته ای بشناس

هیچ کس برای فرا رسیدن در زمستان نمی گرید،نیز آنگاه که بهار،آغاز به نمایش گل ها در دشت می کند کسی نمی رقصد.مردمی هستند که شب های سرد را از شب های تابستان دوست تر دارند.آیا سزاوار است بدین افراد بگوییم:شما قلب ندارید،می بینید که سرما طبیعت را نابود خواهد کرد و نمی گریید.شکوه و زیبایی تابستان مرده است ،و شما بی تفاوت می نمایید؟ 

    

 

 

  

شعور یک گیاه ،در وسط زمستان،از تابستان گذشته نمی آید،از بهاری می آید که فرا می رسد.گیاه به روزهایی که رفته نمی اندیشد به روزهایی می اندیشد که می آید.اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد چرا ما_انسان ها_باور نداریم که روزی خواهیم توانست به هر آن چه می خواهیم ،دست یابیم؟ 

 

 

 

برخی از انسان ها به این نتیجه می رسند که بهترین چیز در زندگی،شاد بودن است.برخی دیگر رنج بردن را به کار می برند،اما بیشتر انسان ها هیچ یک را بر خود روا نمی دارند:پس به هیچ چیز نمی رسند و فقط از میان زندگی می گذرند. 

  

 

همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم ،اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم. 

 

 

خوشا به حال شما  که اکنون گرسنه اید،زیرا که سیر خواهید شد.

خوشا به حال شما که اینک گریانید،چرا که خواهید خندید. 

 

 

بیا لبخند بزنیم بدون انتظار پاسخی از دنیا

وبدان که روزی آنقدر شرمنده می شود که به جای پاسخ لبخند

به تمام سازهایمان می رقصد

((باور کن))

 

  

 

وقتی برگهای پاییزی رو زیر پاهات له می کنی

یادت باشد همون برگها روزی بهت نفس می دادن...

 

 مرگ همیشه باقی ماندن در یک موقعیت یکسان است.اگر شما خیلی آرام باشید پس در حال زندگی کردن نیستید.

  

خداوند عمدا چیزهای دیوانه را برای شرمنده کردن عاقلان انتخاب می کند.

 

 

 

زندگی نکردن بهتر از عشق نورزیدن است.بهتر آن است که زندگی نکرد تا آنکه عشق نورزید. 

  

((هر عملی یک عمل می باشد و فقط یک راز وجود دارد :

هرگز اجازه ندهید که عادت ها،اعمالتان را هدایت کنند.)) 

 

 

 

  

 

بعد چند ماه رفتن به مدرسه  (به یاد یه نفر)خیلی خستگی و کوفتگی همراهش بود 

 

نمی خواستم تو این وبلاگ چیزی از خودم بنویسم  می خواستم یه وبلاگی بزنم که نه اسم خودم توش بود نه نشونی از من 

 

ولی چیزی خاصی نمی خوام بگم: 

   

فقط دلم گرفته از این زمونه،از آداماش  

 

از دروغاش از همه چیز 

 

چند روزی هست در و دیوار هم بهم گیر میده 

 

چرا این کارو نکردی ..... 

 

وای ی ی ی ی ی ی ی ی ی  

 

دلم میخواد جیغ بزنم میگن حیا کن 

 

میخوام بخندم میگن چته بسه دیگه 

  

دل زدم به دریا 

 

میخوام اون چیزی بشم که خودم می خوام 

 

میخوام مثل خودم رفتار کنم  

 

میخوام بجنگم  

 

 

باید به چشم نامحرمان دوخت

این کهنه  روسری...

 

 

 

 

 

سلام  

خوبین؟بچه ها یه جمله خیلی جالب رو شیشه یه ماشین خوندم: 

 

جملش این بود 

 

نیم کیلو باش ولی مرد باش 

  

 

گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم

فقط احمقانه سکوت می کنیم.  

 

آنچه بوده است

همان است که خواهد بود

و آنچه شده است

همان است که خواهد شد

و زیر نور آفتاب هیچ چیز تازه نیست