با دیدن واژه ی هستی یاد مرحوم استاد بنان افتادم و تصنیف هستی... هستی چه بود ، قصه ی پر رنج و ملالی کابوس پر از وحشتی ، آشفته خیالی ای هستی من و مستی تو ، افسانه ای غم افزا کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی ز هستی ، نصیبم بود درد بی نهایت چنان نی ، ندارم سر شکوه و شکایت چرایی غمین ، اقامت گزین به درگاه می فروشان گریز از محن ، چو من ساغری بزن ، ساغری بنوشان هستی چه بود ، قصه ی پر رنج و ملالی کابوس پر از وحشتی ، آشفته خیالی ای دل ، چه ز جانم خواهی ، ای تن ، ز چه جانم کاهی ترسم که جهانی سوزد ، از دل چو بر آرم آهی به دلم نه هوس ، نه تمنا باشد ، چه کنم که جهان همه رویا باشد بگذر ز جهان همچون من ، افشان به جهانی دامن بزمم سیه اما سازد جمع دگران را روشن هستی چه بود ، قصه ی پر رنج و ملالی کابوس پر از وحشتی ، آشفته خیالی ای هستی من و مستی تو ، افسانه ای غم افزا کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی
همه ی هستی من ..... آیه ی تاریکی است ناراحت نباش آبجی یه روز همه ی مشکلات شما حل میشه و بهتون احترام زیادی گذاشته میشه.امروز نه فردا فردا نه دویست سال دیگه
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
با دیدن واژه ی هستی یاد مرحوم استاد بنان افتادم و تصنیف هستی...
هستی چه بود ، قصه ی پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی ، آشفته خیالی
ای هستی من و مستی تو ، افسانه ای غم افزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی
ز هستی ، نصیبم بود درد بی نهایت
چنان نی ، ندارم سر شکوه و شکایت
چرایی غمین ، اقامت گزین به درگاه می فروشان
گریز از محن ، چو من ساغری بزن ، ساغری بنوشان
هستی چه بود ، قصه ی پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی ، آشفته خیالی
ای دل ، چه ز جانم خواهی ، ای تن ، ز چه جانم کاهی
ترسم که جهانی سوزد ، از دل چو بر آرم آهی
به دلم نه هوس ، نه تمنا باشد ، چه کنم که جهان همه رویا باشد
بگذر ز جهان همچون من ، افشان به جهانی دامن
بزمم سیه اما سازد جمع دگران را روشن
هستی چه بود ، قصه ی پر رنج و ملالی
کابوس پر از وحشتی ، آشفته خیالی
ای هستی من و مستی تو ، افسانه ای غم افزا
کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی
سلام چه شعر قشنگی
مرسی از نظرت
موفق باشی
همه ی هستی من .....
آیه ی تاریکی است
ناراحت نباش آبجی یه روز همه ی مشکلات شما حل میشه و بهتون احترام زیادی گذاشته میشه.امروز نه فردا فردا نه دویست سال دیگه