یاد دارم در غروبی سرده سرد میگذشت از کوچه ی ما دوره گرد داد میزد کهنه قالی میخرم دسته دوم جنس عالی میخرم همسرم با غصه اش اهی کشید گفت روزه عید است و نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست دخترم بی روسری بیرون دوید گفت اقا سفره خالی میخرید؟؟؟؟؟
سلام شعرت خیلی قشنگ بود ولی نمیدونم کی هستی موفق باشی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
یاد دارم در غروبی سرده سرد میگذشت از کوچه ی ما دوره گرد داد میزد کهنه قالی میخرم دسته دوم جنس عالی میخرم همسرم با غصه اش اهی کشید گفت روزه عید است و نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست دخترم بی روسری بیرون دوید گفت اقا سفره خالی میخرید؟؟؟؟؟
سلام شعرت خیلی قشنگ بود ولی نمیدونم کی هستی
موفق باشی