من خدا را دارم،کوله بارم بر دوش،سفری می یابد بی همراه،گم شدن تا تنهایی محض،سازکم گفت با من گفت:هر کجا لرزیدی،از سفر ترسیدی،تو بگو از ته دل،من خدا را دارم،من و سازم چندیست که فقط با اوییم،من خدا را دارم
نیلوفر زاغیان
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 ساعت 11:30 ب.ظ